مربیآموز

قصه اسب با شعور

قصه اسب با شعور
قصه اسب با شعور
قصه اسب با شعور مربیآموز
انتشار شده در 1397/6/24 با 232 بار مشاهده
دسته بندی: 

بچه ها! حیوون ها هم موجودات با شعوری هستند. اگر کسی به اون ها خوبی کنه، بهشون غذا بده و ازشون مراقبت کنه، متوجه می شن و می فهمن.

در این باره می خوام یک داستان از زندگانی امام حسن عسکری علیه السلام براتون تعریف کنم. تو قصر معتمد، خلیفه زمان امام یازدهم، تعداد زیادی اسب وجود داشت که یکی از اون ها، اسب ناآروم و سرکشی بود، به طوری که هیچ کس نمی تونست سوارش بشه.

یک روز معتمد تصمیم گرفت امام حسن عسکری علیه السلام رو به قصر بیاره و برخورد اسب رو با امام ببینه. اما بچه ها، تا چشم اسب به امام یازدهم ما افتاد، دست از لجاجت برداشت و آروم و بی صدا در مقابل امام ایستاد، به طوری که همه آدمای قصر تعجب کردند.

اسب، فهمیده بود که امام، سرچشمه خوبی ها و پاکی هاست و با آدم های قصر، یک دنیا فرق داره. امام حسن عسکری علیه السلام دست پر از مهر و عطوفت خودشون رو بر بدن اسب کشیدند و اسب هم، هم چنان به نشونه احترام، آروم و مؤدّب ایستاده بود.

قصه شهادت امام عسکری ع میلاد امام عسکری ع اسب
پروفایل
خانه
برچسب ها
جستجو