مربیآموز

قصه نیل و حضرت موسی ع

قصه نیل و حضرت موسی ع
قصه نیل و حضرت موسی ع
قصه نیل و حضرت موسی ع مربیآموز
انتشار شده در 1397/5/6 با 181 بار مشاهده
دسته بندی: 

اسم من نیل است. من یک رود بزرگ هستم. می خواهم برایتان ماجرای حضرت موسی (ع) را تعریف کنم. او پیامبر بزرگ خدا بود. می خواست همه ی مردمان زمانش را به خداپرستی دعوت کند.

پادشاه زمان او «فرعون» بود. فرعون می گفت:«من خدا هستم و همه باید مرا بپرستند.» حضرت موسی(ع) و یارانش با او مبارزه کردند. فرعون بسیاری از آن ها را به  زندان انداخت یا از بین برد.

تا این که بعد از سال ها تحمل سختی، خداوند به حضرت موسی(ع) و یارانش فرمود تا از آن سرزمین کوچ کنند.

فرعون و سربازانش هم پشت سر آن ها راه افتادند، تا آن ها را نابود کنند. مردان خدا به من رسیدند. راهی جز عبور از من برای نجات از دست دشمنان نبود. خداوند به حضرت موسی(ع) دستور داد عصایش را به من بزند!

من هم به دستور خدا کنار رفتم و راهی برای عبور آن ها باز کردم. آن ها خوش حال شدند و به راحتی به آن طرف آب رسیدند.

نوبت به فرعون و سربازانش رسید. وقتی خواستند از من عبور کنند باز هم به دستور خداوند موج هایم را به جای اول برگرداندم و همه ی ظالمان را نابود کردم.

خدایا! من نمی دانم چرا بعضی از آدم ها خودشان را بالاتر و بهتر از همه می دانند؟!

کاش هیچ کس مغرور نبود و خودش را بالاتر از دیگران نمی دانست!

قصه قصه قرآنی حضرت موسی ع
پروفایل
خانه
برچسب ها
جستجو